جنسیت میوه زندگی ما
دخمل یا پسمل بودن میوه زندگی ما
سه شنبه:2011/2/15
هوررررراااااااا بالاخره معلوم شد عزیز دل مامان دخمل یا پسمل در تاریخ 2011/2/8 کوچولوی من هجده هفته و چند روزش بود به گفته دکتر دوباره اکو شدم عسل مامان این بار هم کلی تکون میخورد.
توی اکو دیدم که یه دخمل ناز، مهمون دل مامان. عزیز من چقدر خوشحالمون کردی من و بابایی اشک ذوق داشتیم و میخندیدیم.
"خدایا برای سلامت دخترم تو را هزار بار شکر"
راستی مامانی، DVD اکو رو که گفته بودم هم گرفتیم تا وقتی بزرگ شدی این فیلم رو ببینی تا احساس من رو تو این روزا بهتر بفهمی که چرا مامانی اینقدر عاشقت.
قند عسلم بالاخره تکون خوردنت رو احساس کردم اون هم فردای روز اکو در حالی که داشتم یه مصاحبه کاری میدادم تکونت رو احساس کردم انقدر صورتم شاد بودنم رو نشون میداد که اون خانمی که داشت از من مصاحبه کاری رو میگرفت متوجه شد و اونم کلی با من خندید خلاصه عزیز دل مامان کلی با حرکتت کیف کردم من دستم روی شکمم بود و شما مرتب تکون میخوردی.
قشنگترین لحظه زندگی مشترکمون رو تجربه کردم بابایی کلی افسوس خورد که چرا با من نبوده تا تو اون لحظه اونم تو رو احساس بکنه ولی تا الان چندین بار دست رو شکمم گذاشته و تا تکون خوردی کلی خندیده بعد هم بوست کرده.
خوب فکر میکنم حالا دیگه وقتش که عزیز دل مامان یه اسم خوشگل داشته باشه وای که چقدر کار سختیه چون من و بابایی تا همین الان هم مشغول پیدا کردن یه اسم بودیم البته کمی کارمون راحت تر شد چون دیگه میدونیم عزیز من دخمل ولی بازم سخت چون باید یه اسمی انتخاب کنیم که به دخمل نازمون بیاد میخوام قول بدی که به مامانی و بابایی کمک کنی چون این اسم شماست و باید دوستش داشته باشی.
مامان و بابا خیلی دوست دارن